darkness

ساخت وبلاگ

من دوس داشتم برای ارشد تهران قبول بشم تا بتونم بیام پیش تو راحت تر

فقط همین :)

ولی نشد

و نمیدونم تهش قراره چی بشه

فقط اینو مطمئنم تو راه دور و درازی داری برای رفتن و به تنهایی عادت داری

قصد خاصی هم نداری

توقفی که تو راهت نیست

الویت هات هم که مشخص هست و خودت به زبون آوردی

اونموقع هم که سرت خلوت تر بود منو خوب بازی دادی

دلم برای دلم ميسوزه darkness...

ما را در سایت darkness دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shapparo بازدید : 124 تاريخ : شنبه 19 شهريور 1401 ساعت: 14:36

دیک واقعا نمیدونم چی بنویسم یادمه چند سال پیش که اومدم پست بذارم برگشتم یه نگاهی به نوشته های قبلی انداختم دیدم کلا آه و ناله و فغان گفتم بس کن دیگه چخبرته چرا اینقد حالت خرابه الانم اومدم پشت بذارم دقیقا همین حس رو داشتم :)انگار این حس همیشه بوده و بحث دیروز و امروز و یکی دوماه پیش و یکی دوسال پیش هم نیست همانا خداوند انسان را در رنج آفرید و اینکه چرا من همه اش فکر میکردم مم اونموقع حالم خیلی خوب بود درصورتی که اونموقعام حالم بد بوده تنها چیزی که در حال حاضر تو ذهنم میاد اینه که خلق انرژی های مثبت داشته باش مثلا به آدم هایی که دوست دارن فکر کن به کارهایی که در دست انجام داری فکر کنورزش کن به آینده فکر کن و کارهای قشنگ قشنگ انجام بده بکش بیرون از گوشی و از مجازی و اینا به فکر خودت باش دخترجون همونجوری که اون پسر تماما بفکر خودش بود نه مثل اون بشر تا اون حد خودخواه ولی به اندازه خودت ، خودت رو بخواه ❤ darkness...
ما را در سایت darkness دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shapparo بازدید : 106 تاريخ : شنبه 19 شهريور 1401 ساعت: 14:36

یک ساعت تمام نوشتم ولی همه اش پرید :/ darkness...
ما را در سایت darkness دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shapparo بازدید : 107 تاريخ : شنبه 19 شهريور 1401 ساعت: 14:36